جا به جایی

ساخت وبلاگ

الان دیگه خیلی گذشته. اونقدر که از تو فقط یادم میاد که عاشقت بودم و دوستت شاید دارم هنوز. تمام تصویر هایی که از تو داشتم، تمام چیزی که بودی به طرز دردناکی از یادم رفته ولی یادم نرفته که چقدر میخواستمت. از همون روزی که فهمیدم با هم ازدواج کردین دیگه هیچ وقت دلم راضی نشد حتی یه میل بزنم . شاید حتی زودتر از این ها باید دیگه چیزی نمی گفتم ولی فکر می کردم شاید ...ناراحت این نیستم که به هر دلیلی تو رو از دست دادم، این که هنوز سنگت رو به سینه میزنم اما " بعد از تو با هر کس که بود و هست خوابیدم " برام ناراحت کنندستضعفی که از خودم نشون دادم و انتخاب نکردن ،برای این که هم اینو نگه دارم هم اون رو باعث شد که به این نقطه برسم. هیچ کدوم رو هم خیلی نمی خوام، فقط یکی شون هست که نمی ذاره به زندگیش راه باز کنم و منم بی خیال اصرار کردن شدم اما خوبه. نه که آدم خاصی باشه یا ویژگی خاصی داشته باشه، فقط وقتی پیش همیم حالم خوبه. کم میبینمش اما خوب میبینمش. اوایل خیلی دست و پا میزدم که بیشتر از یه "پارتنر" باشیم، ولی به مرور فهمیدم که کسی هست که دوستش داره و رفته اروپا ، برای همین نمیخواد هیچ کس متوجه حضور من تو زندگیش بشه که به گوش اون دلبر جان نرسه ، که نکنه وقتی رفت اونجا دیگه دل دختره صاف نشه. حسنش اینه که چیزی رو به زبون نمیاره. منم به روم نمیارم ولی از تلفناش از رفتاراش همه اینا پیداست.امسال اصلا اماده نیستم که یه سال بزرگ تر بشم و 24 سالم بشه. اصلا. هنوز هیچ کاری واسه 24 ساله شدن نکردم.مگو دیگر که حافظ نکته دان استکه ما دیدیم و محکم جاهلی بود جا به جایی...ادامه مطلب
ما را در سایت جا به جایی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : waitingforamiracle بازدید : 33 تاريخ : شنبه 8 بهمن 1401 ساعت: 17:05

یه فیلمی بود روی قله سبلان که فیلم بردار داشت این آهنگ دنگ شو رو می خوند که گذاشتم :   آخر قصمه اما قصه ی آخرم این نیست آخر راهی که باید من ازش بگذرم این نیستآرزوهامو برای خاطراتم دوره کردم کجای خاطره جا به جایی...ادامه مطلب
ما را در سایت جا به جایی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : waitingforamiracle بازدید : 74 تاريخ : سه شنبه 2 مرداد 1397 ساعت: 0:47

الان فقط 7 ساعت و 29دقیقه مونده. بعد از این تو دقیقا اون ور دنیایی. ولی فاصله آدم ها فیزیکی نیست. متریک نیست. که بگم تو از من 9911 کیلومتر فاصله داری. یا دیگه وقتی برای من شب میشه برای تو نمیشه. یا اخ جا به جایی...ادامه مطلب
ما را در سایت جا به جایی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : waitingforamiracle بازدید : 44 تاريخ : سه شنبه 2 مرداد 1397 ساعت: 0:47

از ۴ روزی که رفتم زردکوه ننوشتم.البته خیلی به هم ریخته شد همه چی!از قله نرفتن گرفته تا دعوای بین فنی و ساپورتا و برف چال های با شیب ۸۰ درجه که پیش بینی شده نبودن!   بعدشم امروز‌ تا الان ۱۰ ساعت و ۱۵ د جا به جایی...ادامه مطلب
ما را در سایت جا به جایی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : waitingforamiracle بازدید : 45 تاريخ : سه شنبه 2 مرداد 1397 ساعت: 0:47

و در نهایت شمارت هم جدید شد و ساکن شدی :) تصور این که تمام فکرم‌ رو یک روز برسه که فقط یک چیز،اونم علاقه ی تو، پر کرده باشه یه موقعی غیرممکن بود. حالا بعد از ۶ سال بی خبری و ۷ سال آشنایی، به اندازه هم جا به جایی...ادامه مطلب
ما را در سایت جا به جایی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : waitingforamiracle بازدید : 59 تاريخ : سه شنبه 2 مرداد 1397 ساعت: 0:47

دیروز با خودم گفتم که حتما مینویسم اما دیشب خیلی خسته و خیلی دیر برگشتم خونه. دیروز خدافظی فاطمه و هانیه بود. تو راه رفتن برای اولین بار پنچر شدم. بابام اومد کمکم و پنچری ماشین رو گرفت و رفتم. خب کلا خداحافظی، وقتی میدونی دیگه معلوم نیست کی ببینیشون، رنگ و بوی دلنشینی نداره طبیعتا...همون جا که بودیم ازش پرسیدم میشه بعد از این که رفت گمش نکنی؟ گفت باشه :)  به هر حال همین که آدم بدونه کجاست ، خیلی و جا به جایی...ادامه مطلب
ما را در سایت جا به جایی دنبال می کنید

برچسب : عمری,بباید,وفات,مارا,کردیم,اندر,امیدواری, نویسنده : waitingforamiracle بازدید : 77 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 16:41

بزرگ شدن یک فرایند کاملا تدریجی بوده برای من. نه که مثل خیلی ها شب خوابیده باشم صبح فردا بزرگ بوده باشم. کار هام کم کم جدی و بیشتر شد، همین طور مسئولیت هام.هرچند به نظر خودم هیچ وقت اون طور که باید و شاید از توانایی هام استفاده نکردم.کارهایی که بهم محول میشه رو هیچ وقت 100% انجام ندادم. خیلی حس خوبیه . هر چی این درصد بیشتر میشه حس رضایت من از خودم بیشتر میشه. درگیر کاری بودن رو خیلی دوست دارم. خصو جا به جایی...ادامه مطلب
ما را در سایت جا به جایی دنبال می کنید

برچسب : زندگانی, نویسنده : waitingforamiracle بازدید : 32 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 16:41

إِنَّا فَتَحْنَا لَكَ فَتْحًا مُبِينًا... وقتی بیشتر می نویسم، حالا روی کاغذ یا مجازی طور، حالم بهتره. برای من نوشتن یک جور حرف زدن من با خودم می مونه. حرف زدن خودم با خودم و مشکلاتم یا حتی خوشحالی هام. چون من حداقل 2 نفرم. حداقل یه خرابکار و حداقل یه مغز متفکر دارم، وقتی با خودم حرف نمی زنم، انگار راه ارتباطی این 2 تا قطع میشه و بخش خرابکارم خیلی گند میزنه بدون این که کسی در صدد جمع کردن گندکاریا جا به جایی...ادامه مطلب
ما را در سایت جا به جایی دنبال می کنید

برچسب : تورا,پیروزی,بخشیدیم,چه,پیروزی,درخشانی, نویسنده : waitingforamiracle بازدید : 70 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 16:41

براش تعریف می کنم که بهم گفته

از آن به دیر مغانم عزیز میدارند          که آتشی که نمیرد همیشه در دل ماست

من فقط بیت دومش رو منظور گرفته بودم، بهم میگه یعنی ممکنه اون خودش رو به دیر مغان تعبیر کرده باشه و تو که این آتش توی دلت بوده یه موقعی عزیز بشی توی دیر مغان؟

میرم تو فکر ولی میدونم اینا، حداقل الان خیال خامی بیش نیست...

فعلا قامتم به میوه ی خیالت نمی رسه به گمون خودم!

ولی میرسونمش...

وقتایی که خستم حس می کنم یه سربازم که باخته و از جنگ برگشته.

الانم خستم.

جا به جایی...
ما را در سایت جا به جایی دنبال می کنید

برچسب : خوشا,قامتم,میوه,خیال, نویسنده : waitingforamiracle بازدید : 43 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 16:41

میخواستم عکسای تولد یکی از بچه ها رو که رفته بودیم به یکی نشون بدم،همین طور که من داشتم دنبال گروهمون میگشتم، یک نفر سومی میگه نگاه کردن تو تلگرام بقیه از جذاب‌ترین کار هاست. بعد یهو میخنده و میگه شااام یاب؟ تو گروه شام یاب عضوی؟ گفتم چی میگی شام یاب چی چیه؟ میگه برو بالا تر یه شام یاب بود. میریم بالاتر و متوجه میشیم منظورش سهام‌یاب بود. به نظرم بی معنی بود خندیدن و حرفش و دقت نصفه نیمه‌ش اعتقادم جا به جایی...ادامه مطلب
ما را در سایت جا به جایی دنبال می کنید

برچسب : معجزه, نویسنده : waitingforamiracle بازدید : 28 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 16:41